ماجرای ما 3 تا...
سلام دوستان گلم. ..حال دلتون که خوبه.. ان شالله.... بدون مقدمه میرم سراغ اصل مطلب... عاغا جریان از اونجا شروع شد که ما هوس کردیم موهای بچمونو بکوتاهیم ینی کوتاه کنیم.... بعله ...ماهم طی عملیاتی غافلگیرانه کله صبح ساعت10 پاشدیم رفتیم ب سمت ارایشگاه... همونطور که گفته بودم..از اونجایی که همسری کباده ی ارایشگری هم میکشه*.ادعا داشت که خودم موهاشو کوتاه میکنم..خو منم میدونم بلده..ولی ارایشگاه امکاناتش بیشتره..میدونین ک چی میگم خلاصه..یواشکی و بدون هماهنگی رفتیم که دست از پا درازتر برگشتیم... متین افتاده بود رو دنده لج ..نمیدونم چش بود انقد گریه کرد که اقاهه گف اینو نمیشه اصلاحش کرد... من میگم باباش حتم...